آلما

 

از حضرت علی (ع) پرسیدند:

واجب و واجبتر چیست؟

نزدیک و نزدیکتر کدامند؟

عجیب و عجیب تر چیست؟

سخت و سخت تر چیست؟

اگر شما بودید چه جوابی می دادید؟ حضرت علی چه جوابی داد؟

پاسخ معما:

1- واجب اطاعت از خدا و واجبتر از آن ترک گناه است 2- نزدیک قیامت و نزدیکتر از آن مرگ است 3- عجیب دنیا و عجیب تر از آن محبت دنیاست 4- سخت قبر است و از آن سخت تر، دست خالی به قبر رفتن است


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/18ساعت 11:7 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

به کودکی گفتند:

عشق چیست؟

 گفت : بازی

 به نوجوانی گفتند:

 عشق چیست؟

 گفت : رفیق بازی

به جوانی گفتند:

 عشق چیست؟

 گفت : پول و ثروت

 به پیرمردی گفتند:

 عشق چیست؟

 گفت عمر

 به عاشقی گفتند:

 عشق چیست؟

 چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست

 به گل گفتم:

 عشق چیست؟

 گفت:

 از من خوشبو تره

به پروانه گفتم:

عشق چیست؟

گفت:

از من زیبا تره

به خورشید گفتم:

عشق چیست؟

گفت:

از من سوزنده تره

به عشق گفتم تو آخر چه هستی ؟؟

 گفت نگاهی بیش نیست

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/18ساعت 10:33 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

قفسه ی سینه " قلب "

 

دوباره گذاشت تو سینش. آدم دوباره آدم شد. ولی امان از دست این آدم

دو روز بعد آدم عاشق جنگل شد. دوباره پوست نازک تنشو جر داد و دلشو پرت کرد میون جنگل. باز نه دلی موند و نه آدمی

خدا دیگه کم کم داشت عصبانی میشد. یه بار دیگه دل آدمو برداشت و محکم گذاشت تو سینه اش. ولی مگه این آدم, آدم می شد. این بار سرشو که بالا کرد یه دل که داش هیچی با صد دلی که نداش عاشق آسمون شد. همه اخم و تخم خدا یادش رفت و پوست سینه شو جر داد و باز دلشو پرت کرد میون آسمون. دل آدم مثه یه سیب سرخ قل خورد و قل خورد و افتاد تو دامن خدا

نه دیگه... خدا گفت... این دل واسه آدم دیگه دل نمی شه

آدم دراز به دراز چش به آسمون رو زمین افتاده بود. خدا این بار که دل رو گذاشت سرجاش بس که از دست آدم ناراحت بود یه قفس کشید روش که دیگه آها دیگه... بسه

آدم که به خودش اومد دید ای دل غافل... چقدر نفس کشیدن واسش سخت شده. چقدر اون پوست لطیف رو سینش سفت شده. دست کشید به رو سینشو وقتی فهمید چی شده یه آهی کشید همچین که از آهش رنگین کمون درست شد. و این برای اولین بار بود که رنگین کمون قبل از بارون درست شد

بعد هی آدم گریه کرد هی آسمون گریه کرد. روزها و روزها گذشت

این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره. خدا وقتی آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت. یه پوست نازک بود رو دلش

یه روز آدم عاشق دریا شد. اونقدر که با تموم وجودش خواست تنها چیز با ارزشی که داره بده به دریا. پوست سینه شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا. موجی اومد و نه دلی موند و نه آدمی

خدا ... دل آدمو از دریا گرفت و آدم با اون قفس سنگین خسته و تنها روی زمین سفت خدا قدم می زد و اشک می ریخت. آدم بیچاره دونه دونه اشکاشو که می ریخت رو زمین و شکل مروارید می شد برمی داشت و پرت می کرد طرف خدا تو آسمون. تا شاید دل خدا واسش بسوزه و قفسو برداره

اینطوری بود که آسمون پر از ستاره شد

ولی خدا دلش واسه آدم نسوخت که خلاصه یه شب آدم تصمیم خودشو گرفت. یه چاقو برداشت و پوست سینشو پاره کرد. دید خدا زیر پوستش چه میله های محکمی گذاشته... دلشو دید که اون زیر طفلکی مثه دل گنجشک می زد و تالاپ تولوپ می کرد

انگشتاشو کرد زیر همون میله ای که درست روی دلش بود و با همه زوری که داش اونو کند. آخ... اونقد دردش اومد که دیگه هیچی نفهمید و پخش زمین شد

....

خدا ازون بالا همه چی رو نیگا می کرد. دلش واسه آدم سوخت. استخونو برداشت و مالید به دریا و آسمون و جنگل

یهو همون تیکه استخون روی هوا رقصید و رقصید

چرخید و چرخید

آسمون رعد زد و برق زد

دریا پر شد از موج و توفان و درختای جنگل شروع کردن به رقصیدن

همون تیکه استخون یواش یواش شکل گرفت و شد یه فرشته با چشای سیاه مثه شب آسمون با موهای بلند مثه آبشار توی جنگل اومد جلو و دست کشید روی چشای بسته آدم

آدم که چشاشو باز کرد اولش هیچی نفهمید. هی چشاشو مالید و مالید و هی نیگا کرد. فرشته رو که دید با همون یه دل که نه با صد تا دلی که نداشت عاشقش شد. همون قد که عاشق آسمون و دریا و جنگل شده بود. نه... خیلی بیشتر

پا شد و فرشته رو نیگا کرد. دستشو برد گذاشت روی دلش همونجا که استخونشو کنده بود. خواست دلشو دربیاره و بده به فرشته. ولی دل آدم که از بین اون میله ها در نمیومد. باید دوسه تا دیگه ازونا رو هم میکند

تا دستشو برد زیر استخون قفس سینش فرشته اروم اروم اومدجلو. دستاشو باز کرد و آدمو بغل کرد

سینشو چسبوند به سینه آدم


خدا ازون بالا فقط نیگا می کرد با یه لبخند رو لبش

آدم فرشته رو بغل کرد. دل آدم یواش و یواش نصفه شد و آروم آروم خزید تو سینه فرشته خانوم. فرشته سرشو آورد بالا و توی چشای آدم نیگا کرد

آدم با چشاش می خندید

فرشته سرشو گذاش رو شونه آدم و چشاشو بست. آدم یواشکی به آسمون نیگا کرد و از ته دلش دست خدا رو بوسید

اونجا بود که برای اولین بار دل آدم احساس آرامش کرد

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/18ساعت 10:20 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

خوشبختی یافتنی نیست ، ساختنی است

 

************

 

کلمه جادویی که شما را به همه آرزو هایتان میرساند

خ-و-ا-س-ت-ن

 

************

 

انسان برای موفقیت به دنیا میآید ، نه برای شکست 

************

 

مطمئن ترین اصل در طول زندگی ، خود سازی است ، نه اصلاح دیگران

 

************

 

اشک های دیگران را مبدل به نگاه های پر از شادی کردن از بزرگترین خوشبختی

 

************

 

افسوس که جوانی المثنی ندارد

 

************

 

تمام چیزی که باید از زندگی آموخت ، تنها یک کلمه است

((میگذرد))

 

************

 

بزرگ ترین اقیاوس جهان (آرام) است ، پس آرام باش تا (بزرگ) باشی

 

************

 

عشق مانند آسمان است ، گاهی صاف است و شاد ، گاهی غمگین است و بارانی

 

************

 

خدایا ، چه گم کرد آنکه تو را یافت ، و چه یافت آنکه تو را گم کرد 

 

************

 

هرگز چشمانت را برای کسی که معنی چشمانت را نمیفهمد گریان نکن

 

************

 

به هنگام خشم ، بردبار

 موقع ترس ، شکیبا

و در راه کسب آهسته باش

 

************

 

همه رویاهای ما میتواند محقق شوند ، اگر ما شجاعت دنبال کردن آن ها را داشته باشیم

 

************

 

در لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت ما شکل میگیرد 

 

************

 

همیشه سخت ترین سیلی را از کسی میخوری که روزی بهترین نوازشگرت بود

 

************

 

بهترین درودهایم نثار انانی باد که کاستی هایم را میدانند و باز هم دوستم دارند

 

************

 

آتش فریاد را با آب سکوت خاموش کن


 

************

 

آن که میخواهد روزی پرواز عشق را تجربه کند ، نخست باید روی پای خود ایستادن

را بیاموزد ، پرواز را که با پرواز آغاز نمیکنند

 

************

 

باران باش و ببار ، نپرس پیاله های خالی از آن کیست

 

************

 

وقتی کسی صادقانه بهت عشق هدیه میکند و تو پس میزنی

منتظر باش تا قلبتو به کسی هدیه کنی و اون تو رو پس بزنه

 

************

 

زندگی جدولی است که هر کس در صدد حل آن بر آید ، جایزه اش مرگ است

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/18ساعت 9:58 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

تصاویر آسمانی از زمین

یان آرتوس ـ برترین، عکاس حرفه‌ای، مستندساز و طرفدار محیط زیست فرانسوی مدت 5 سال در جریان یک ادیسه هوایی از فراز قاره‌های جهان سفر کرد تا مجموعه‌ای بی‌نظیر را از منظر طبیعی و نیز اماکن و شهرهای مختلف کره خاک جمع‌آوری کند. هر یک از این عکس‌ها به تنهایی تحولات کره زمین را در مقیاس بزرگ نشان می‌دهد. عکس‌های یان به اندازه‌ای گویا هستند که به استثنای چند مورد نیازی به توضیح و تفسیر ندارند. 


 

منظره دیدنی محله های مدور و سرسبز در حومه شهر کپنهاگ پایتخت دانمارک.

تصویر هوایی یک گله فیل در ساوانا (دشت) در بوتسووانا.

تصویر هوایی گورستان نظامی جنگ اول جهانی در وردن در فرانسه.

 

یک معدن ذغال سنگ در آفریقای جنوبی که محیط زیست منطقه را به کلی تغییر داده است.
منظره دیدنی تپه های شنی در میان جنگل انبوه در فریزرآیلند در استرالیا.

منظره هوایی جزیره بسیار کوچک هاشیما در ژاپن که ویرانه ای متروکه است.

چشم انداز جزیره مصنوعی نخل جمیره در ساحل شیخ نشین دبی که می تواند خطری برای محیط زیست خلیج فارس باشد.

چشم انداز دیدنی هوایی از آزادراه های چند طبقه در شهر لس آنجلس.

منظره هوایی تاسف آور از کشتی های زنگ زده در نمکزارهایی که روزگاری جزو دریاچه آرال در قزاقستان بودند. استفاده بیش از اندازه از آبهای دریاچه آرال برای کشتزارهای پنبه نه تنها باعث نابودی این دریاچه شد بلکه ساکنان پیرامون آن امروز با بیماری های مختلف دست به گریبان هستند.


نوشته شده در چهارشنبه 89/6/17ساعت 12:57 عصر توسط احمدی نظرات ( ) | |

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس