سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آلما

 

اللّه واقعا آرامبخش است

یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند.

این پژوهشگر غیرمسلمان هلند طی گفتگویی در این باره گفت: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می‌خوانند و یا کلمه "الله" را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می‌دهد.
وی در ادامه افزود: بسیاری از این مسلمان که روی آنان تحقیق می‌کردم از بیماری‌های مختلف روحی و روانی رنج می‌بردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر «الله» کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم، زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود.
این پژوهشگر هلندی همچنین گفت: از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه «الله» با آن شروع می‌شود، از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس می‌شود، به ویژه اگر تکرار شود و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می‌دهد. حرف لام که حرف دوم «الله» است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می‌شود. تکرار شدن این حرکت که در کلمه «الله» تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تأثیرگذار است. اما حرف هاء حرکتی به ریه می‌دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تأثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می‌شود.

به راستی که قرآن کریم در آیه‌ای کریمه می‌فرماید: «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب».این خبر آرامش بخش را برای دوستانی که یاد خدا برایشان آرامش بخش است ارسال کنید.




 

 



 


نوشته شده در سه شنبه 89/11/26ساعت 10:41 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

منظور کاهش در مصرف برق و استفاده کمتر از آسانسور و همچنین افزایش نشاط اساتید و دانشجویان   

 

 

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/11/19ساعت 3:32 عصر توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

سه پرسش سقراط
هر زمان شایعه   ای رو شنیدید و یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!
در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد:....
"
لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."مرد پرسید:سه پرسش؟سقراط گفت:بله درست است.قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی،لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین پرسش حقیقت است.کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟مرد جواب داد:"نه،فقط در موردش شنیده ام."سقراط گفت:"بسیار خوب،پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.
حالا بیا پرسش دوم را بگویم،"پرسش خوبی"آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟"مردپاسخ داد:"نه،برعکس…"سقراط ادامه داد:"پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟"مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط ادامه داد:"و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟"مرد پاسخ داد:"نه،واقعا…"سقراط نتیجه گیری کرد:"اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت داردونه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟


نوشته شده در یکشنبه 89/11/17ساعت 12:25 عصر توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

 توضیح دهید که   چگونه می توان با استفاده از یک فشارسنج ارتفاع یک آسمان خراش را اندازه گیری نمود؟
سوال بالا یکی از سوالات آزمون فیزیک در دانشگاه کپنهاگ بود.
یکی از دانشجویان چنین پاسخ داد: "ابتدا انتهای فشارسنج را به یک طناب بلند می بندیم. سپس فشارسنج را از بالای آسمان خراش طوری آویزان می کنیم که نوک آن با زمین مماس شود. ارتفاع ساختمان مورد نظر برابر با طول طناب به اضافه ی طول فشارسنج خواهد بود."
پاسخ بالا چنان مسخره به نظر می آمد که مصحح بدون تامل دانشجو را مردود اعلام کرد. ولی دانشجو اصرار داشت که پاسخ او کاملا درست است و درخواست تجدید نظر در نمره ی خود کرد. یکی از اساتید دانشگاه به عنوان قاضی تعیین شد و قرار شد که تصمیم نهایی را او بگیرد.
نظر قاضی این بود که پاسخ دانشجو در واقع درست است، ولی نشانگر هیچ گونه دانشی نسبت به اصول علم فیزیک نیست. سپس تصمیم گرفته شد که دانشجو احضار شود و در طی فرصتی شش دقیقه ای پاسخی شفاهی ارائه دهد که نشانگر حداقل آشنایی او با اصول علم فیزیک باشد. دانشجو در پنج دقیقه ی اول ساکت نشسته بود و فکر می کرد. قاضی به او یادآوری کرد که زمان تعیین شده در حال اتمام است. دانشجو گفت که چندین روش به ذهنش رسیده است ولی نمی تواند تصمیم گیری کند که کدام یک بهترین می باشد. قاضی به او گفت که عجله کند، و دانشجو پاسخ داد: "روش اول این است که فشارسنج را از بالای آسمان خراش رها کنیم و مدت زمانی که طول می کشد به زمین برسد را اندازه گیری کنیم. ارتفاع ساختمان را می توان با استفاده از این مدت زمان و فرمولی که روی کاغذ نوشته ام محاسبه کرد." دانشجو بلافاصله افزود:"ولی من این روش را پیشنهاد نمی کنم، چون ممکن است فشارسنج خراب شود!" روش دیگر این است که اگر خورشید می تابد، طول فشارسنج را اندازه بگیریم، سپس طول سایه ی فشارسنج را اندازه بگیریم، و آنگاه طول سایه ی ساختمان را اندازه بگیریم. با استفاده از نتایج و یک نسبت هندسی ساده می توان ارتفاع ساختمان را اندازه گیری کرد. رابطه ی این روش را نیز روی کاغذ نوشته ام."ولی اگر بخواهیم با روشی علمی تر ارتفاع ساختمان را اندازه بگیریم، می توانیم یک ریسمان کوتاه را به انتهای فشارسنج ببندیم و آن را مانند آونگ ابتدا در سطح زمین و سپس در پشت بام آسمان خراش به نوسان درآوریم. سپس ارتفاع ساختمان را با استفاده از تفاضل نیروی گرانش دو سطح بدست آوریم. من رابطه های مربوط به این روش را که بسیار طولانی و پیچیده می باشند در این کاغذ نوشته ام."آها! یک روش دیگر که چندان هم بد نیست: اگر آسمان خراش پله ی اضطراری داشته باشد، می توانیم با استفاده از فشارسنج سطح بیرونی آن را علامت گذاری کرده و بالا برویم و سپس با استفاده از تعداد نشان ها و طول فشارسنج ارتفاع ساختمان را بدست بیاوریم."ولی اگر شما خیلی سرسختانه دوست داشته باشید که از خواص مخصوص فشارسنج برای اندازه گیری ارتفاع استفاده کنید، می توانید فشار هوا در بالای ساختمان را اندازه گیری کنید و سپس فشار هوا در سطح زمین را اندازه گیری کنید، سپس با استفاده از تفاضل فشارهای حاصل ارتفاع ساختمان را بدست بیاورید."ولی بدون شک بهترین راه این می باشد که در خانه ی سرایدار آسمان خراش را بزنیم و به او بگوییم که اگر دوست دارد صاحب این فشارسنج خوشگل بشود، می تواند ارتفاع آسمان خراش را به ما بگوید تا فشارسنج را به او بدهیم!"
دانشجویی که داستان او را خواندید، نیلز بور، فیزیکدان دانمارکی  بود.


نوشته شده در یکشنبه 89/11/17ساعت 12:12 عصر توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

مرد زشتی بود، چنان زشت که همه از او کناره می‌گرفتن. او با اینکه قلب   مهربونی داشت، اما مردم وقتی چهره‌شو می‌دیدن، فرار می‌کردن. چقدر دلش می‌خواست که رفتار مردم باهاش عادی باشه. چقدر دلش می‌خواست که با یکی حرف بزنه و درد دل کنه، اما همه از او کناره می‌گرفتن و تنهایِ تنها بود.
حالا که همه از او فراری بودن، اونم سعی می‌کرد جلوی چشم مردم ظاهر نشه، اما زندگی و نیازهای روزمره باعث می‌شد نتونه زیاد از دیگرون دور بمونه. روزی در حال عبور از کوچه‌ای بود که دید چند نفری به طرفش می‌آن. بعضی از مردم وقتی اونو دیدن، بدجوری روشونو برمی‌گردوندن، اما اون چند نفر این کارو نکردن. یکی از اون‌ها به مرد زشت‌چهره نگاه کرد و با مهربونی گفت: سلام!
مرد، با تردید جواب سلام را داد و با خودش فکر کرد که آیا رهگذر می‌خواد مسخرش کنه؟ اما در چهره گندمگون و زیبای رهگذر، اثری از تمسخر نبود. مرد با تعجب رهگذر را نگاه کرد. با خودش گفت: اون کی بود؟ چرا مثل دیگران اَزم روگردان نشد؟ چنان غافل‌گیر شده بود که نتونست چیزی بگه. رهگذر و همراهانش گذشتند، مرد زشت مدتی سر جا ماتش زد و بعد یادش اومد که اسم رهگذر رو نپرسیده است. جرئتی به خودش داد و گفت: صبر کنید، وایستید.
یکی از رهگذرا برگشت و گفت: کاری داشتی برادر؟ مرد زشت گفت: نه، فقط می‌خواستم بدونم این همراه شما که آن‌قدر مهربون با من حرف زد، کیه؟ مرد رهگذر گفت: او رو نشناختى؟ او مولایم امام کاظم علیه‌السلام هست.
مرد زشت آهی از ته دل کشید و گفت: جانم به فدای او!
 
از این دست رفتارهای با کرامت و انسانت پرور در سیره اهل بیت علیهم السلام فراوان است، مانند قضا خوردن با جزامیان  و ... و ... که ملاک آن، همه بر الگوی "ان اکرمک عند الله اتقیکم " استوار است.
بله، چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید!


نوشته شده در یکشنبه 89/11/17ساعت 11:54 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

   1   2   3      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس