به نقل از امیرالمؤمنین علی (ع) آمده است: شش چیز بسیار نیکو است اما از شش نفر نیکوتر است. و سلطان و فرمانداری که عادل نباشد همانند ابری است که باران نداشته باشد. در دنیای فوتبال هرگاه صحبت از مصدومیت می شود بی اختیار به یاد حرکات ناجوانمردانه، تکلهای خشن و اخیرا نارسایی های قلبی می افتیم.اما عوامل مصدومیت هیچگاه به داخل زمین خلاصه نمی شود. 20) دیوید بتی - عامل مصدومیت: سه چرخه کودک (دهه 90) 19) الیور کان - عامل مصدومیت: میشائیل رنسینگ (2006) 18) رابی کین/کارلو کودیچینی/دیوید جیمز/ دیویدسیمن - عامل مصدومیت: دستگاه کنترل از راه دور تلویزیون
16) درایوش واسل- علت مصدومیت: خود درمانی (2003) 15) خولیو آرکا - عامل مصدومیت: عروس دریایی (2004) 14) نوربرت نیبیر - مصدومیت به هنگام بلند شدن (1980)
12) شیک برودی- عامل مصدومیت: سگ نگهبان گله (1970) 11)خوان کارلوس سیلوا - اصابت گلوله به ران (2010) 10) ایوان بونتی- علت مصدومیت خوراک بال مرغ (1996) 9) امرسون - علت مصدومیت: تقلید از دروازه بان 8) سون گروندالن- عامل مصدومیت گوزن شمالی (دهه 70) 7) رامالیو - علت مصدومیت :بلعیدن داروی ضد عفونت دندان
4) رونالدو- عامل مصدومیت میکروفن (2009) 3) سانتیاگو کانیزارس - عامل مصدومیت ادوکلن مردانه
آورده اند پیرزنی بود که تنها یک پسر داشت . سالها بود که شوهرش مرده بود و پیرزن تمام زندگی خودش را گذاشته بود تا پسرش را به خوبی بزرگ کند . اما از آنجا که پسرش یکی یکدانه بود ، بسیار لوس و تنبل بار آمده بود . همسایه ها همیشه به پیرزن می گفتند : کمتر پسرت را لوس کن . او دیگر بزرگ شده و بهتر است او را دنبال کار و کاسبی بفرستی تا نان درآوردن را یاد بگیرد . پیرزن که دلش نمی خواست پسرش تنبل و بیکاره باشد ، یک روز دست پسرش را گرفت ، به دکان آهنگری برد و از آهنگر خواهش کرد که پسرش را به عنوان شاگرد قبول کند و به او آهنگری بیاموزد . آهنگر که پسرک و مادرش را می شناخت و دلش می خواست به آنها کمک کند ، پذیرفت . از فردای آن روز ، پسرک لباس کار پوشید و به دکان آهنگر رفت . روز اول کارش به آب و جارو گذشت . روز دوم ، آهنگر به او یاد داد که آهن داغ شده را از کوره بیرون بیاورد . پسرک تاب مقاومت دربرابر آتش داغ کوره را نداشت . یکبار که این کار را کرد ، دست از کار کشید و رفت و گوشه ای نشست . هرچه استاد کارش به او گفت: که پتک بزن یا آهن را توی کوره آتش بکن، گوش نکرد و گفت: من با نگاه کردن هم می توانم چیزهای لازم را یاد بگیرم. استاد آهنگر به این امید که پسرک به کار آهنگری علاقه مند شود ، زیاد سر به سرش نگذاشت و به او سخت نگرفت. دو سه روز همینطور گذشت. یک روز استاد آهنگر منتظر بود که پسرک به سر کارش بیاید، اما هرچه انتظار کشید از او خبری نشد. مدتی صبر کرد و به تنهایی کارهای کارگاهش را پیش برد ، اما کم کم نگران شد و با خود گفت: نکند بلایی به سر پسرک آمده باشد ، بهتر است پرس و جو کنم و ببینم امروز کجا رفته است . این یک پرسشنامه صادقانه است که به شما چیزهایی درباره واقعیت درونتان خواهد گفت. توصیه ها: پرسش ها: 1-پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟ 3- فرض کنید خطای بزرگی انجام داده اید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب میکنید؟ الف : سگ 5- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟ تحلیل جواب: 1- در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید. 6- آیا به او خیانت می کنید. 7- درباره ازدواج چه فکر می کنید. همسرم با صدای بلندی گفت: تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد. نکته ها: خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن.
- عدالت نیکو است و از امراء نیکوتر است.
- صبر نیکو است و از فقرا نیکوتر است.
- ورع و اجتناب از هر نوع گناه و مکروهات نیکو است و از علماء نیکوتر است.
- سخاوت نیکو است و از اغنیاء نیکوتر است.
- توبه از گناهان نیکو است و توبه از جوانان نیکوتر است.
- حیا و عفت نیکو است و از زنان نیکوتر است.
و فقیرى که صابر نباشد همانند چراغی است که نور نداشته باشد.
و عالمى که ورع و تقوى نداشته باشد مانند درختى است که میوه نداشته باشد.
و ثروتمندى که سخاوت نداشته باشد همانند زمین بىگیاه است.
و جوانى که توبه نکند مانند دریاچه و نهر بىآب است.
و زنى که بیحیا باشد مانند غذاى بىنمک است.
پس از برخورد عجیب و غریب جروم بواتنگ با میز چرخدار نوشیدنی و مصدومیت او پاتریک رایلی در وب سایت گل 20 مورد از مصدومیت های عجیب و غریب در دنیای فوتبال را بررسی کرده که در ادامه می خوانید.
بازیکن دهه 90انگلستان و مشهور به ارائه بازی قدرتی هنگامی که به دلیل مصدومیت مچ پا در خانه اش استراحت می کرد دوباره مصدوم شد. علت مصدومیت دوباره بتی دختر سه ساله او بود که با سه چرخه از روی پای بتی رد شد.
پیش از دیدار با آرمنیا بیلفلد و هنگامیکه بازیکنان بایرن مشغول گرم کردن بودند، شوت سنگین میشائیل رنسینگ دروازه بان ذخیره بایرن به صورت مرد شماره یک بایرن خورد و موجب کبودی چشم او شد. مصدومیت آنقدر شدید بود که کان جای خود را به دروازه بان ذخیره تیم داد که البته در نتیجه بازی موثر نبود و بایرن پیروز آن میدان شد.
هر چهار نفر این بازیکنان به هنگامی که دست خود را دراز کردند تا کنترل از راه دور را بردارند دچار مصدومیت شدند!
کین و کودچینی به هنگام برداشتن کنترل از راه دور تلویزیون دچار مصدومیت زانو و دیوید جیمز در حالی که تلاش می کرد کنترل را بقاپد دچار کشیدگی عضله پشت شد.
دیوید سیمن دروازه بان افسانه ای انگلستان هم وقتی می خواست یک سریال پربیننده تلویزیونی را ضبط کند دچار کشیدگی عضله شد. سیمن پیش از این به هنگام ماهیگیری و هنگامی که سعی داشت یک ماهی عظیم الجثه را با قلاب صید کند کتفش در رفت.
هافبک هلندی هامبورگ سال 2007یعنی زمانی که به هر دری میزد تا موافقت مسئولین هامبورک را جهت پیوستن به والنسیا به دست آورد از شرکت در مسابقات اروپایی امتناع کرد و علت آن را هم مصدومیت به هنگام بغل کردن پسرش عنوان کرد. البته هیچ کس ادعای او را باور نکرد و این ماجرا در رسانه های آلمان به "Fan Der Farce " شهرت پیدا کرد. "Farce " به معنی "هجو "و "فکاهی" به جای Vaart که قسمت سوم نام فان در فارت است به کار رفته است.
مهاجم سابق انگلیس به دلیل عفونت قسمتی از ناخن پای خود را از دست داد. ماجرا از این قرار بود که واسل تصمیم گرفت تا خون لخته شده در پایش را با دریل خارج کند! اما پس از مدتی پایش عفونت کرد و اومجبور شد به بیماستان مراجعه کند.
آرژانتینی سرسخت ساندرلند در زمان اردوی آمادگی این تیم در شمال شرق انگلستان هنگام شنا در دریا توسط یک عروس دریایی گزیده شد. آرکا در حالی که تمام بدنش کهیر زده بود به بیمارستان انتقال یافت. ادعا ها مبنی بر اینکه عروس دریایی از هواداران تاتنهام بوده هنوز تایید نشده است!
همه چیز آماده بود تا نوربرت مرد شماره یک تیم فوتبال آلمان غربی در جام قهرمانی اروپا باشد. نوربرت به همراه نامزدش به رستوران رفتند تا این موفقیت را جشن بگیرند. پس از صرف غذا وقتی نوربرت می خواست ازجایش بلند شود به دلیل پاره شدن مینیسک پا از درد فریاد کشید. هارولد شوماخر جانشین نوربرت در تیم ملی آلمان غربی شد.
کوین کایل بازیکن لیگ برتر انگلستان مشغول گرم کردن شیشه شیر پسر کوچکش بود که کودک نوپا به ظرف آب جوش برخورد کرده و آب جوش بر روی پا و اندامهای تناسلی کایل ریخت. کایل دیدار آتی ساندرلند را از دست داد و سخنگوی این باشگاه اعلام کرد که کایل تا چند روز پس از واقعه مجبور بوده مانند جان وین راه برود!
دروازه بان برنتفورد در اثر تصادم با سگ گله ای که برای گرفتن توپ به داخل زمین آمده بود کشکک زانویش شکست و فوتبال را برای همیشه کنار گذاشت. برودی چندین سال بعد در خصوص این مصدومیت می گوید که "سگ به ظاهر کوچک اما بسیار محکمی بود."
سیلوا دومین عضو "کلاب آمریکا" بود که در یک هفته مورد اصابت گلوله قرار می گرفت. پیش از این هم باشگاهی او سالوادور کاباناس علی رغم اصابت گلوله به سرش به نحو معجزه آسایی از مرگ نجات یافته بود. سیلوا در یک سرقت مسلحانه خودرو مصدوم شد.
مسئول رسانه ای کلاب آمریکا درخصوص این واقعه می گوید: " گلوله پس از اصابت به ران از طرف دیگر خارج شده و آسیب جدی به ران وارد نکرده است."
درگیری بازیکن ایتالیایی گریمزبی تاون با مربی این تیم در جلسه ای پس از شکست 2بر 3مقابل لوتن موجب شد تا برایان لاوز مربی این تیم بشقاب خوراک بال مرغ را به سوی بونتی پرتاب کرده و نتیجه آن ترک خوردن استخوان گونه بونتی بود.
اگر امرسون داوطلبانه درون دروازه نمی ایستاد او به جای کافو کاپ قهرمانی جام جهانی 2002را بالای سر می برد. داستان از این قراربود که امرسون وقتی می خواست ضربه ریوالدو را مهار کند از ناحیه کتف آسیب دید وجام جهانی 2002را از دست داد.
فوتبالیست بین المللی نروژ یک دیدار تیم ملی کشورش را به دلیل برخورد با یک گوزن شمالی سرگردان درهنگام ورزش صبحگاهی از دست داد.
این بازیکن برزیلی به دلیل بلعیدن یک قرص بزرگ چرک خشک کن سه روز در بیمارستان بستری شد. علت این بود که این قرص مصرف خوراکی نداشت!
6) میلان راپاییچ- عامل مصدومیت ؛ کارت پرواز (دهه 90)
فوتبالیست های امروزی به سفر های هوایی عادت دارند. البته نه همگی آنها. میلان راپاییچ بازیکن کلیدی تیم هایدوک اسپلیت کرواسی نخستین بازی تیمش درلیگ کرواسی را تنها به دلیل انکه کارت پرواز به چشمش برخورد کرده بود از دست داد.
5) دیوید بکهام - عامل مصدومیت : کفش فوتبال (2003)
پس از شکست مقابل آرسنال و خروج از جام حذفی انگلستان درسال 2003سرمربی منچستر یونایتد دیوید بکهام کاپیتان وقت تیم ملی انگلستان را با کفش هدف قرار داد که به ابروی او برخورد کرد.
فرگوسن که از عذرخواهی امتناع می کرد دراین باره گفت: اگر صد بار دیگر هم این کار را تکرار کنم به هدف نخواهد خورد.اگر به هدف می خورد باز هم این کار را انجام می دادم. چند ماه بعد بکهام منچستر یونایتد را به مقصد رئال مادرید ترک کرد.
بازیکن افسانه ای برزیل درجلسه معارفه در مقام بازیکن جدید کورنتیانس مورد حمله قرار گرفت ودر اثر اصابت میکروفن چشمش کبود شد.
جام جهانی 2002علاوه بر امرسون سال خوبی برای مصدومیت های عجیب وغریب بود. دروازه بان شماره یک اسپانیا مجبور شد جای خود را به ایکر کاسیاس جوان بدهد تنها به این دلیل که شیشه ادوکلن از دستش افتاد و تکه های ریز شیشه باعث پارگی تاندون شصت پای او شد.
اگر می خواهید بدانید چرا مارادونا در مسابقات جام جهانی آفریقای جنوبی ریشی شبیه فیدل کاسترو گذاشته بود علتش آن بود که سگ عزیز او صورت بازیکن افسانه ای شماره 10 آرژانتین را گاز گرفته بود. دیگو بزرگ مجبور شد علاوه بر عمل جراحی واکسن هاری هم تزریق کند.
1) پائولو دیوگو- عامل مصدومیت حلقه ازدواج (2004)
هیچ چیز برای یک بازیکن بهتر از آن نیست که ازدواج خود را با به ثمر رساندن یک گل جشن بگیرد. اما این در خصوص بازیکن سابق تیم سروت سوئیس صدق نمی کند. دیوگو پس از به ثمر رساندن گل برابر شوف هاوزن به میان تماشاگران رفت اما انگشتر او در فنس اطراف زمین گیر کرد و نیمی از انگشت او کنده شد.
دیوگو که از درد به خود می پیچید به دنبال تکه گم شده انگشت خود می گشت اما داور بی احساس او را به دلیل شادی بیش از حد جریمه کرد.
قضیه به همین جا ختم نشد و بد بیاری دیوگو وقتی کامل شد که جراحان نتوانستند انگشت او را بخیه بزنند و به او توصیه کردند که بقیه آن را هم قطع کند!
با این فکر ، استاد آهنگر یک نفر را به در خانه پیرزن فرستاد و پیغام داد که پسرت امروز به سر کار نیامده است، اگر بیمار شده یا کاری برایش پیش آمده ، خبرم کنید که نگرانش نباشم. قاصدی که استاد آهنگر فرستاده بود، ساعتی بعد همراه پیرزن برگشت. وقتی آهنگر دید که پیرزن نگران نیست و در چهره اش از ناراحتی خبری نیست، خیالش راحت شد. پیرزن گفت: دست شما درد نکند استاد . نمی دانم چطور از زحمات شما تشکر کنم. پسرم به من گفته که کاملا ً آهنگری را یاد گرفته و دیگر احتیاجی به این ندارد که به کارگاه شما بیاید. درست است که او باهوش است، اما شما هم استاد خوبی هستید.
آهنگر که بسیار متعجب شده بود، گفت: پسر شما آهنگری را در همین دو سه روز شاگردی یاد گرفته؟! به حق چیزهای نشنیده، من سی سال است که آهنگرم، اما هنوز همه فوت و فنهای آهنگری را یاد نگرفته ام. پیرزن گفت: گفتم که بچه من، پسر باهوشی است. می گوید: آهنگری کاری ندارد ، آهن را توی کوره می گذاری تا داغ شود، وقتی داغ شد، آن را از کوره درمی آوری و با چکش به سرش می کوبی، اگر دمش را دراز کنی میله های آهنی می شود ، اگر پهنش بکنی بیل درست می شود .
آهنگر قاه قاه خندید و گفت: بارک الله به این پسر! اسفند برایش توی آتش بریز که خدای نکرده او را چشم نزنند . او نه تنها خودش آهنگری را یاد گرفته ، بلکه به شما هم که پیرزن هستی ، فوت و فن آهنگری را یاد داده . پیرزن فهمید که پسرش چیزی یاد نگرفته و تنبلی و سختی کار ، باعث شده است که به سر کار نیاید .
از آن به بعد ، برای تمسخر آدم های تنبل ، ناتوان و بی هنری که ارزش کار و هنر دیگران را نادیده می گیرند ، می گویند : " آهنگری کاری نداره: پهنش کنی، بیل میشه ، دُمش را بکشی ، میل میشه " .
- یک قلم و کاغذ آماده کنید، در انتها به پاسخهای داده شده نیاز خواهید داشت.
- پاسخها روشنگر خواهند بود، صادق باشید و پاسخها را قبل از جواب دادن نبینید؛ یعنی تقلب نکنید
- فقط 8 سوال پرسیده خواهد شد و اگر قبل از پاسخ، جوابها را ببینید آزمون بخوبی شما را هدایت نخواهد کرد
- به هر سوال فقط یک پاسخ بدهید
- اولین چیزی که به ذهنتان خطور میکند بهترین است (از روی احساس پاسخ دهید)
- در انتها پاسخ های خود را در تحلیل جواب ها ببینید، به نتایج بسیار جالب خواهید رسید
الف : خرگوش
ب : گوسفند
پ : گوزن
ت : اسب
2- به آفریقا رفته اید. به هنگام بازدید از یکی از قبیله ها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب میکنید؟
الف : میمون
ب : شیر
پ : مار
ت : زرافه
ب : گربه
پ : اسب
ت : مار
4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟
الف : شیر
ب : مار
پ : تمساح
ت : کوسه
الف : گوسفند
ب : اسب
پ : خرگوش
ت : پرنده
6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟
الف : انسان
ب : خوک
پ : گاو
ت : پرنده
7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دست آموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب می کردید؟
الف : دایناسور
ب : ببر
پ : خرس قطبی
ت : پلنگ
8- اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در می آمدید، کدامیک را انتخاب میکردید؟
الف : شیر
ب : گربه
پ : اسب
ت : کبوتر
الف: خرگوش- کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما به گرمی آتش در باطن
ب: گوسفند- مطیع و گرم
پ: گوزن- زیبا و آداب دان
ت: اسب- کسانی که غیرقابل جلوگیری، بیبند و بار و آزاد هستند.
2- در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است.
الف: میمون- مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.
ب: شیر- سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.
پ: مار- دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد
ت: زرّافه- صبور، هرگز شما را رها نکند.
3- دلتان میخواهد معشوقتان چه عقیدهای درباره شما داشته باشد.
الف: سگ- باوفا، صادق، ثابت قدم
ب: گربه- شیک و زیبا
پ: اسب- خوش بین
ت: مار- انعطافپذیر
4- چه اتفاقی باعث میشود که شما رابطه تان را قطع کنید/ از چه خصوصیتی بیش از همه نفرت دارید.
الف: شیر- متکبر و خودخواه، امر و نهی کن
ب: مار- هیجانی و دمدمی مزاج، نمیدانید چگونه او را خوشحال کنید.
پ: تمساح- خونسرد، بیرحم، سنگدل
ت: کوسه- ناامن
5- دوست دارید چه نوع رابطه ای با او برقرار سازید.
الف: گوسفند- سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه میخواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلبها.
ب: اسب- هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.
پ: خرگوش- رابطهای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.
ت: پرنده- رابطهای پایدار و طولانی و بالنده
الف: انسان- شما به جامعه و اخلاقیات احترام میگذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمیکنید.
ب: خوک- نمیتوانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد خیانت میکنید.
پ: گاو- خیلی سعی میکنید که چنین کاری نکنید.
ت: پرنده- شما هرگز نمیتوانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمیخواهید تعهدی بپذیرید.
الف: دایناسور- شما خیلی بدبین هستید و فکر میکنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.
ب: ببر- شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر میکنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی میدارید.
پ: خرس قطبی- شما از ازدواج میترسید، فکر میکنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.
ت: پلنگ- شما همیشه طالب ازدواج بوده اید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید
8- در این لحظه، به عشق چگونه فکر می کنید.
الف: شیر- شما همیشه تشنه عشقید و میتوانید هر کاری برای آن بکنید اما به راحتی در دام عشق نمیافتید.
ب: گربه- شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر میکنید عشق چیزی است که میتوانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید.
پ: اسب- شما نمیخواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو
ت: کبوتر- شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر می کنید
روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.
تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.
ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.
آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.
گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟
فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید…. آوا مکث کرد.
بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟
دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.
ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی. بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟
نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.
و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.
در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم.
همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.
تقاضای او همین بود.
همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه.
گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم.
خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟
سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟
آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟
حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش.
مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟
آوا، آرزوی تو برآورده میشه.
آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود .
صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.
در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام.
چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه.
خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا
فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه.
اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.
نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن .
آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه .
آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین.
سر جام خشک شده بودم. و… شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |