سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آلما

 

 


?

واقعا باعث تاسفه !!!!!!!!!!!!!

 

 

 هر دم از این باغ بری میرسد

 

 

المپیاد جهانی ویکی پدیا، ده شخصیت بزرگ هزاره دوم را که بر جهان اثر گذاشتند، معرفی کرد. یوهان سباستین پری باخ، مدیر این موسسه اعلام کرد، به هر کدام از کشورهایی که دانشمندان آن جایزه «ویکی سال» را دریافت کنند، ده میلیون دلار جایزه اهدا می‌کند.

 

براساس اعلام این موسسه جهانی، ده شخصیت برتر هزاره قبل چنین معرفی شدند:


آلبرت اینشتین، ریاضیدان آمریکایی

بیل گیتس، مخترع آمریکایی

مولوی، شاعر و ترانه‌سرای اهل ترکیه!!!!

زکریای رازی، دانشمند بزرگ عرب!!!!!

حکیم عمر خیام، دانشمند بزرگ افغانی!!!!!

اسحاق نیوتن، دانشمند بزرگ انگلیسی

ابن سینا، دانشمند و پزشک عربستان سعودی!!!!!

فردوسی طوسی، شاعر بزرگ روسی!!!!!

فردریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی

 

 

دکتر کامران وفا، فیزیکدان بزرگ آمریکایی!!!!!

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/5ساعت 10:33 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

گزارشی تکان دهنده از فاصله واقعی فقیر و غنی در تهران


برخی قیمت‌ها بیشتر شبیه شوخی هستند و باور بعض از آنها هم از جمله کارهای سخت است. ولی باید بپذیرید و باور کنید، کفش 3 میلیون تومانی، عطر یک میلیونی، کیف 18 میلیونی و ... خودروی 600 میلیون تومانی در همین شهر خودمان به فروش رفته است و البته خواندن این گزارش به بیماران قلبی و اعصاب و روان توصیه نمی‌شود.
تمایل به زندگی اشرافی و تجملات در جامعه ما کم کم به یک پدیده عادی تبدیل می‌شود. کافی است تا کمی‌ در خیابان‌های مرکزی و شمالی شهر تهران قدم بزنید تا با یک مشاهده ساده تفاوت قیمت دو خودروی ایستاده در کنار هم را که گاها به 300 میلیون تومان می‌رسد متوجه شوید. این موضوع در مورد بهای محصولات لوکسی چون کیف، کفش، عینک، گوشی موبایل و ... نیز صادق است.
در شهری که در برخی مناطق جنوبی آن خانواده‌های پرجمعیتی با درآمدهای کمتر از 200 هزارتومان زندگی می‌کنند و کودکانی هستند که شب‌ها را در آرزوی داشتن یک توپ چرمی‌ فوتبال و یا یک عروسک کوچک به بالین می‌روند، خانواده‌هایی هستند که از فرط استیصال برای خرج کردن ثروت‌های کلانی که گاهاً یک‌شبه به دست آورده‌اند، روی به خرید کالاهای لوکسی می‌آورند که حتی فروشنده آنها هم می‌داند ارزش چنین قیمتی را ندارند.
در این گزارش سعی شده، گران‌ترین خریدهای انجام شده در مورد کالاهای مختلف معرفی شوند تا مشخص شود ثروتمندان شهر تا چند برابر همشهریان فقیرشان خرج می‌کنند.

گران‌ترین خودرو
در شهری که برخی مردان آن با یک پیکان مدل 50 از خروس‌خوان صبح تا پاسی از شب برای کسب روزی حلال خیابان‌های شهر را در زمستان و تابستان گز می‌کنند تا مسافری را جابجا کنند و کرایه 200-300 تومانی او را به دخل اضافه کنند، گران‌ترین خودرویی که به صورت معمول و با مجوز وزارت بازرگانی وارد کشور می‌شود خودروی بنز
S500 با قیمتی حدود 330 میلیون تومان است. البته باید به واردات انگشت شمار خودروهایی نظیر فراری، لامبورگینی، هامر و ... اشاره کرد که از این میان گفته می‌شود رکورددار فهرست گران‌ترین خودرو یک لامبورگینی زرد رنگ با قیمت حدود 600 میلیون تومان است. یعنی معادل بهای هفتاد و دو دستگاه پراید!

گران‌ترین کیف
اگر سری به اینترنت بزنید و با برندهای عرضه‌ شده‌ کیف‌های درست شده از چرم حیواناتی نظیر مار و کورکودیل و ... آشنا شوید متوجه می‌شوید پرداخت چند هزار دلار ناقابل برای خرید یک چنین کیف‌هایی امری معمول است که در تهران خودمان هم اتفاق افتاده که البته باید برای سفارش آن حدود دو ماهی هم صبر کرد. گران‌ترین کیف‌ با پوست کورکودیل مارک هرمس را حدود 64 هزار دلار قیمت‌گذاری کرده‌اند که البته بررسی‌ها نشان می‌دهد دو کیف با همین مارک در تهران به قیمت‌های 12 و 18 هزار دلار به فروش رفته است.

گران‌ترین عینک آفتابی
اگر عینک‌های 2 و 3 هزار تومانی با مارک‌های البته تقلبی در کوچه و خیابان فروخته می‌شوند و خریدار هم بعضا سال‌ها از آن استفاده می‌کند، لازم است بدانید گران‌ترین عینک‌های معمول بازار قیمت‌هایی حدود 3 تا 5 میلیون تومان دارند که البته مدیر یکی از معروف‌ترین فروشگاه‌های عینک از فروش یک عینک 25 میلیون تومانی مارک کارتیه با فریم تمام طلا و نگین‌های برلیان خبر می‌دهد. هرچند گفته می‌شود گران‌ترین عینک فروخته شده در ایران رقمی‌حدود 40 میلیون تومان داشته است.

گران‌ترین گوشی موبایل
لازم نیست بابت پرداخت چند ده هزار یا چند صد هزار تومان ناقابل برای خرید گوشی جدیدتان خودخوری کنید، چرا که تا به حال در شهر تهران گوشی
DIOR با قیمت 6 میلیون تومان، بلک بری با برلیان به قیمت 19 میلیون تومان و جورجیو آرمانی با قیمت 21 میلیون تومان به فروش رفته و جواهر فروشی‌هایی هم هستند که روکش طلا و جواهر مخصوص گوشی موبایل برای مشتریان خود تهیه می‌کنند.
به نظر شما با 21 میلیون تومان کلیه چند فروشنده نیازمند کلیه را که اطلاعیه فروش کلیه خود را بر در و دیوار همین شهر آویزان کرده‌اند، می‌توان خرید؟ ما هم مثل شما نمی‌دانیم، چون هنوز به کلیه‌فروشی نیفتاده‌ایم.

گران‌ترین عطر
شما می‌توانید با مبلغی کمتر از 3000 تومان هم یک عطر کوچک و البته خوشبو برای خود و یا عزیزانتان از صدها عطرفروشی شهر تهران بخرید. اما جالب است بدانید که یک مرد مهربان! عطر یک میلیون و 200 هزار تومانی
LAILIQUE را برای همسرش از یک عطر فروشی مشهور تهران خریده است و از خود این رکورد عجیب را بر جای گذاشته است، نکته جالب اینجا است که از این عطر تنها 40 عدد در دنیا وجود دارد.

گران‌ترین روسری
هرچند روسری با هر مارکی که دلتان بخواهد را می‌توانید از فروشگاه‌های تهران به قیمت 4-5 هزار تومان بخرید ولی یک بوتیک معروف تهران روسری با مارک‌های اصل شانل، لویی ویتون و ... را به قیمت‌های 600 هزار تومان تا 1 میلیون تومان به فروش می‌رساند.

گران‌ترین کفش
تصویر کودک خردسال حاشیه‌نشین را در حالی که دمپایی‌های لنگه به لنگه‌ای را به پاکرده است در خاطر بیاورید و پاراگراف آخر این گزارش عجیب را مطالعه کنید. خیابان فرشته، یکی از گران‌ترین خیابان‌ها و البته محلات پایتخت است، بوتیک‌های این خیابان عرضه‌کننده کفش‌های فرانسوی و ایتالیایی هستند که البته قیمت مارک
DIOR آنها بین 800 هزار تا 1 میلیون تومان است. با یک میلیون تومان چند تا کفش زمستانی بچه‌گانه می‌توان خرید تا پای کودکان فقیر تهرانی از سرمای استخوان‌سوز زمستان تهران که به زودی فرخواهد رسید در امان بمانند؟

 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/8/4ساعت 12:57 عصر توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.


آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.

ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:


- بهلول، چه می سازی؟

بهلول با لحنی جدی گفت:

- بهشت می سازم.


همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت:

- آن را می فروشی؟!

بهلول گفت:

- می فروشم.


- قیمت آن چند دینار است؟

- صد دینار.

زبیده خاتون گفت:

- من آن را می خرم.


بهلول صد دینار را گرفت و گفت:

- این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.

زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.


بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.

زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:

- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.


وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.


صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:



- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.


بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:


- به تو نمی فروشم.

هارون گفت:

- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.

بهلول گفت:

- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.

هارون ناراحت شد و پرسید:

- چرا؟

بهلول گفت:

- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!

 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/8/4ساعت 11:48 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

 

شل سیلور استاین

 آرزوهایی که حرام شدند

 

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند

به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم

لستر هم با زرنگی آرزو کرد

دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد

بعد با هر کدام از این سه آرزو

سه آرزوی دیگر آرزو کرد

آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی

بعد با هر کدام از این دوازده آرزو

سه آرزوی دیگر خواست

که تعداد آرزوهایش رسید به 46 یا 52 یا...

به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد

برای خواستن یه آرزوی دیگر

تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به...

5 میلیارد و هفت میلیون و 18 هزار و 34 آرزو

بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن

جست و خیز کردن و آواز خواندن

و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر

بیشتر و بیشتر

در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند

عشق می ورزیدند و محبت میکردند

لستر وسط آرزوهایش نشست

آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا

و نشست به شمردنشان تا .......

پیر شد

و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود

و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند

آرزوهایش را شمردند

حتی یکی از آنها هم گم نشده بود

همشان نو بودند و برق میزدند

بفرمائید چند تا بردارید

به یاد لستر هم باشید

که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها

همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد !!!

 

گاه آنچه امروز داریم و از آن لذت نمی بریم آرزوهای دیروزمان هستند!


نوشته شده در سه شنبه 89/8/4ساعت 10:35 صبح توسط احمدی نظرات ( ) | |

<   <<   6   7      


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس