سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آلما

می توان با این خدا پرواز کرد                  سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان با او صمیمی حرف زد               مثل یاران قدیمی حرف زد

در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می‌کنم. خدا پرسید: "پس تو می‌خواهی با من

 گفتگو کنی؟" من در

پاسخش گفتم: اگر وقت دارید. خدا خندید و گفت: "وقت من بی نهایت است. در

 ذهنت چیست که

 می‌خواهی از من بپرسی؟" پرسیدم چه چیزِ بشر، شما را سخت متعجب

 :می‌سازد؟ خدا پاسخ داد

 "کودکی‌شان. اینکه آنها از کودکی‌شان خسته می شوند و عجله دارند زود بزرگ

 شوند و بعد دوباره پس

 از مدت‌ها آرزو می کنند که کودک باشند... اینکه آنها سلامتی‌شان را از دست

 می‌دهند تا پول بدست

 آورند و بعد پولشان را از دست می‌دهند تا سلامتی‌شان را بدست آورند. اینکه با

اضطراب به آینده نگاه

 می‌کنند و حال را فراموش می‌کنند و بنابراین نه در حال زندگی می‌کنند نه در آینده

 اینکه آنها به گونه‌ای

 زندگی می‌کنند که گویی هرگز نمی‌میرند و به گونه‌ای می‌میرند که گویی هرگز

 زندگی نکرده‌اند ..."

 

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/5/27ساعت 2:43 عصر توسط احمدی نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس