سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آلما

 

شوپـنهاور ؛ فیلسـوف آلمـانی در حالی که برای سـوالات آزار دهنده اش به دنبـال پاسـخی می گشت ؛ در خیابان پرسه میزد . وقتی از کنار باغی گذشت ؛ تصمیم گرفت بنشیند و گلها را تماشا کند .

 

یکی از اهالی آنجا رفتار عجیب فیلسوف را دید و پلیس را خبر کرد . چند دقیقه بعد افسری به شوپنهاور نزدیک شد و بی ادبانه پرسید : < که > هستی ؟

شوپنهاور سراپای پلیس را برانداز کرد و گفت : اگر بتوانید به من کمک کنید که جواب این سوال را پیدا کنم تا ابد سپاسگزار شما خواهم بود......

اگر بتوانیم زندگی را آنچنان که هست ببینیم ؛ چیزهای کوچک را بزرگ نمی شماریم ؛ اوهام را حقیقت نمی خوانیم ؛ از خوبیها لذت می بریم ؛ بدیها را نادیده می انگاریم و اعتراف می کنیم که موهبتی گرانبهاتر از زندگی وجود ندارد و دنیای ما جایگاه خوشبختی است .

دامنه ی آرزوهای انسان چنان وسیع است که می توان گفت آرزو دایره ای ست که مرکزش از < مــا > شروع می شود و محیط آن در نامتناهی فرو می رود . اگر از مـَرکب آرزو پیاده شویم و حد خود را بشناسیم ؛ اعتراف می کنیم که از مواهـب و برکـات دنیا به انــدازه ی خـودمان بهره مند شده ایم و به هیچ وجه حق شکایت نداریم .

اگر صبر و متانت را شعار خویش کنیم ؛ سختی هم به قدر خودش ارزش دارد . وقتی مصائب روزگار بر روحمان هجوم می آورد ؛ قوای خفته ی ما بیدار میشود . ناکامی در مسیر زندگی ؛ فرصت خوبی است تا لیاقت خود را به دیگران نشان دهیم . خوشا به حال آنان که در روح خویش خزانه ای زیبا از افکار زیبا دارند . پیوسته در این گلستان باطنی سیر و تفرج می کنند و هر لحظه گلهای تازه می چینند و چیزهای نو می بینند.

و این همه نصیبمان نمی شود مگر با شناخت خویشتن ِ خویش .....

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/3/19ساعت 3:18 عصر توسط احمدی نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس