امام علی (ع) با سیره و منش بی نظیر خود ، سرمشق و الگوی خوبی برای زندگی امروز ماست، چه نیکوست صداقت، درستکاری و پایبندی به اخلاق انسانی را در مکتب مولا علی (ع) بیاموزیم:
جابر جعفی از ابی مطر بصری روایت می کند که گفت : از در مسجد بیرون آمدم . لباس بلندی به تن داشتم . ناگهان مردی ازپشت سر ندا داد که جامه خود بردار که چون جامه برداری و نگذاری روی زمین کشیده شود ، پاکیزه تر است و دیرکهنه میشود . پشت سرم را نگاه کردم ، علی ابن ابی طالب علیه السلام را دیدم .
بی وقفه ازپی وی رفتم تا این که به بازار شتررسید . ایشان پس از سلام و درودی گرم خطاب به شترفروش ها فرمود : « مبادا هنگام فروش سوگند بخورید ، که سوگند باعث کسادی بازار و از بین رفتن خیر و برکت می شود . » آنگاه به راه خود ادامه داد تا به بازار خرما فروشان رسید . آنها را به انفاق دعوت کرد و فرمود: « ازخرمای خود به مساکین و فقرا ببخشید تا کسب و کار شما رونق پیدا کند .» امام علی وقتی به بازار ماهی فروشها رسید، از آنها خواست که ماهی مرده در آب را به مردم نفروشند . آنگاه امام وارد بازار بزازها شد . کمی در آنجا گشت و نزد یکی از بزازها رفت و فرمود : ای پیر ، پیرهنی که سه درهم ارزش داشته باشد به من بفروش . بزاز امام را شناخت و قبول کرد. اما وقتی امام فهمید که بزاز او را شناخته است ، چیزی از او نخرید و رفت . سپس نزد بزاز جوانی رفت وگفت: پیراهنی که سه درهم ارزش داشته باشد، به من بفروش . جوان هم این کار انجام داد . دیری نپایید که پدر آن جوان به مغازه پسرش آمد . به وی گفتند : امروز پسرتو پیراهنی به سه درهم به امیرالمومنین فروخته درصورتی که قیمت آن دو درهم است . آن مرد یک درهم زبرداشت و نزد امام علی علیه السلام رفت وخطاب به امام گفت ، یا علی پسرم پیراهنی به سه درهم به شما فروخته ، درصورتی که ارزش آن پیراهن دو درهم است و من یک درهم دیگر را برای شما آورده ام . امام فرمود : نه، من با رضایت آن پیراهن را خریده ام .
*************
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |