یک روز هنگامی که پسرم جوشوا در حدود هفت سال داشت ، گریه کنان از مدرسه به خانه آمد زیرا یکی از همکلاسی هایش از بالای یکی از وسایل بازی مدرسه سقوط کرده و مرده بود.
پهلوی او نشستم و گفتم :«عزیزم می دانم چه احساسی داری. دلت برای او تنگ می شود و باید همچنین احساسی داشته باشی. اما یک نکته را باید بدانی که علت این احساس تو این است که تو هم یک کرم درختی هستی ! » گفت : «منظورت چیست؟»
گفتم : «در زندگی کرم ابریشم زمانی فرا می رسد که خیال می کند مرده است می دانی که آن کدام مرحله است؟ »
گفت : «آه بله . همان وقتی است که رشته هایی را به دور خود می تند و در آن فرو می رود.» گفتم :«بله و اگر یک پیله را بشکافی چیزی در آن می بینی که شبیه کرم نیست و بیشتر مردم از جمله خود کرم فکر می کنند که آن کرم مرده است. اما در واقع آن کرم در حال دگر گیسی و تغییر شکل است. از چیزی به چیز دیگر تبدیل می شود و تو می دانی که سر انجام به چه چیزی تبدیل می شود؟» گفت : «بله. به پروانه .» گفتم : آیا کرم های کوچک درخت که روی زمین هستند تبدیل آن کرم درخت به پروانه را می بینند؟» گفت :«نه .» گفتم :«وقتی یک کرم درخت به صورت پروانه از پیله خارج می شود چه می کند؟ » گفت : «پرواز می کند.» گفتم: «بله ، درست است. بالهایش را در نور آفتاب تکان می دهد و وقتی خشک شد ، شروع به پرواز می کند. در این موقع خیلی زیباتر از موقعی است که به صورت کرم درخت بود. آیا پروانه آزادی بیشتری دارد یا کرم درخت؟ » گفت : «چون پروانه پاهای کمتری دارد پس حتما کمتر خسته می شود !» گفتم : «بله پروانه پاهای زیاد احتیاج ندارد چون بال دارد و می تواند پرواز کند. من فکر کنم دوست تو هم الآن بال دارد. »
بعد گفتم : «ببین ، ما نباید تصمیم بگیریم که هر کسی چه موقع به پروانه تبدیل شود. شاید اصلا این کار از نظر ما غلط باشد. اما خداوند بهتر از ما می داند که هر کسی را چه موقع به پروانه تبدیل کند. مثلا الآن زمستان است و تو ممکن است دلت بخواهد که تابستان باشد اما خواسته ی خداوند چیز دیگری است و برنامه هایی دارد که درک آنها برای تو مشکل است.
ما باید به خداوند ایمان داشته باشیم و به خواست او راضی باشیم. زیرا او در خلقت پروانه از ما استاد تر است.اگر به صورت کرم درخت باشیم ممکن است ندانیم که در دنیا پروانه هم وجود دارد ، زیرا آنها از بالای سر ما پر واز می کنند اما باید بدانیم که پروانه ها واقعا وجود دارند .»
در این موقع جوشوا مرا بغل کرد و گفت : «شرط می بندم که دوست من پروانه ی خیلی زیبایی شده است.»
آنتونی رابینز
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |