پيامهاي ارسالي
+
مي گويند ابليس، زماني نزد فرعون آمد در حاليكه فرعون خوشه اي انگور در دست داشت و مي خورد.ابليس به او گفت: هيچكس مي تواندكه اين خوشهء انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟ فرعون گفت: نه. ابليس با جادوگري و سحر، آن خوشهء انگور را به دانه هاي مرواريد خوشاب تبديل كرد.
راه كمال
93/2/30
154957-آلما
فرعون تعجب كرد و گفت: آفرين بر تو كه استاد و ماهري. ابليس سيلي اي بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادي به بندگي قبول نكردند، تو با اين حماقت چگونه دعوي خدايي مي كني؟ -
+
من سالهاي سال هست که مي نويسم. در همين يه وجب خاک اينترنت.من هستم ،براي اينکه مي نويسم .هستم تا بنويسم. و مي نويسم تا معنا يابم و بودنم را اثبات کنم به خود و ديگران . نوشتن رشته نازکي است از اثبات ماهيت وجودي من با ديگران . وبلاگ عرصه همگاني بيان انديشه است؛ پس براي انديشيدن ارزش قائل شويم و نيز براي خواننده انديشه مان .
راه كمال
93/2/30
+
ادوارد مورداکسي :
هم پشت سرش صورت داشته هم جلو روش ولي اينقدر صورت پشتيه از خودش صدا در مياره که بالاخره در سن 33 سالگيش خودکشي ميکنه!!
♥ ح. بالايي
90/4/2
+
سه دوست در خودرويي به مسافرت رفته بودند.متاسفانه تصادف مرگباري سبب شد که هر سه نفر کشته شوند.بعد از لحظه اي روح هر سه در دروازه ي بهشت بود.فرشته نگهبان يک سوال از آنها پرسيد:"اکنون که هر سه نفر در حال ورود به بهشت هستيد،آنجا روي زمين بدنهايتان روي برانکارد در حال تشييع به قبرستان است و خانواده ها و دوستان در حال عزاداري در غم از دست دادن شما هستند.
دكتررحمت سخني Dr.Rah
90/1/28
حال دوست داريد،وقتي آدم ها در کنار جنازه ي شما راه مي روند،درباره ي شما چه بگويند؟" اولي گفت:"دوست دارم بگويند که من جزو بهترين پزشکان زمان خود بودم." دومي گفت:"دوست دارم بگويند که من جزو بهترين معلم هاي زمان خود بودم." و سومي گفت:" دوست دارم بگويند که نگاه کن جنازه دارد تکان مي خورد مثل اينکه زنده است!!"
+
فرهاد و هوشنگ هر دو بيمار يک آسايشگاه روانى بودند. يکروز همينطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عميق استخر انداخت و به زير آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پريد و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بيرون کشيد.
وقتى دکتر آسايشگاه از اين اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصميم گرفت که او را از آسايشگاه مرخص کند.
کلبه تنهايي*مريم*
90/1/28
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من يک خبر خوب و يک خبر بد برايت دارم. خبر خوب اين است که مى توانى از آسايشگاه بيرون بروى، زيرا با پريدن در استخر و نجات دادن جان يک بيمار ديگر، قابليت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به اين نتيجه رسيدم که اين عمل تو نشانه وجود اراده و تصميم در توست.
و اما خبر بد
اين که بيمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از اين که از استخر بيرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شديم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آويزونش کردم تا خشک بشه...
..................... حالا من کى مى تونم برم خونه مون ؟
+
به کعبه گفتم تو از خاکي منم خاک،
چرا بايد به دور تو بگردم ؟؟؟
ندا آمد تو با پا آمدي بايد بگردي ،
برو با دل بيا، تا من بگردم!!
کلبه تنهايي*مريم*
90/1/28
+
روزي مرد كوري روي پلههاي ساختماني نشسته بود و تابلويي در كنار پايش قرار داده بود. روي تابلو خوانده ميشد: "من كور هستم لطفا كمك كنيد."
روزنامهنگار خلاقي از كنار او ميگذشت. نگاهي به او انداخت. فقط چند سكه در داخل كلاه بود. او چند سكه داخل كلاه انداخت و بدون اينكه از مرد كور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را كنار پاي او گذاشت و آنجا را ترك كرد.
کلبه تنهايي*مريم*
90/1/28
عصر آن روز، روزنامهنگار به آن محل برگشت و متوجه شد كه كلاه مرد كور پر از سكه و اسكناس شده است. مرد كور از صداي قدمهاي او، خبرنگار را شناخت. از او پرسيد كه بر روي تابلو چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد: "چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شكل ديگري نوشتم" و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد.
+
دختر ايراني که در آمريکا غوغا کرد.
کلبه تنهايي*مريم*
90/1/28
دکتر مريم ميرزاخاني، استاديار جوان دانشگاه«پرينستون»، به عنوان يکي از 10 مغز برتر آمريکاي شمالي معرفي شد و به او لقب سد شکن دادند. مريم ميرزاخاني در سال هاي 73 و 74 ( سال سوم و چهارم دبيرستان) از مدرسهي فرزانگان تهران موفق به کسب مدال طلاي المپياد رياضي کشوري شد و بعد از آن در سال 1994 در المپياد جهاني رياضي هنگ کنگ با 41 امتياز از 42 امتياز مدال طلاي جهاني گرفت .
سال بعد يعني 1995 در المپياد جهاني رياضي کانادا با 42 امتياز از 42 ، رتبه ي 1 طلاي جهاني را به دست آورد. مريم در دانشگاه شريف در رشتهي رياضي ادامه تحصيل داد. ميرزاخاني با دريافت بورسيه از طرف دانشگاه هاروارد به آنجا رفت و تحصيلاتش را در آنجا ادامه داد.
دكتررحمت سخني Dr.Rah
90/1/22
در فصل بهار در حاليکه همه جا بوي شکوفه هاي بهاري را گرفته است از ظرف هاي بزرگ مخصوص آب پز کردن تخم مرغ در برخي شهرهاي چين مانند "شهر دانگ ينگ " بوي ادرار به مشام مي رسد.اين تخم مرغ ها که "تانگزي دان" ناميده مي شود در آشپزخانه هاي سنتي شهر دانگ ينگ طبخ مي شود.
ا
اين تخم مرغ مانند بقيه تخم مرغ هاي آب پز در سويا، سس و سرکه خيسانده مي شوند تنها فرق شان اين است که ادرار پسربچه ها هم به اين معجون اضافه ميشود.
دست فروش ها اين تخم مرغ ها را از مدارس ابتدايي اطراف شهر جمع آوري مي کنند و به عنوان ترکيب اصلي غذاهاي خياباني خود استفاده مي نمايند.
بر اساس طب سنتي چين اين تخم مرغ ها دماي بدن را بالا مي برد و کمک مي کند در روزهاي گرم تابستان حس و حال بهتري داشته باشيد. و همچنين گردش خون را تقويت مي کند
چيني ها تصميم گرفته اند اين نوع تخم مرغ را به کشورهاي اطراف صادر کنند! پس به زودي ممکن است نمونه اي از آن را در بازار هاي کشور مشاهده کنيم